هستیهستی، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 18 روز سن داره

پرنسس هستی

دختری با طعم توت فرنگی

دخترک ناز نازی مامان این روزا دیگه یه وروجک کامل کامل شدی شیطووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووون و شیرییییییییییییییییییییییین خوشگل مامان الان که دارم برات مینویسم تو دخملی وایسادی کنار مبلا و داری شیشه شیرتو سربالا میگیری بلکه یه دو قطره شیر بره تو گلوی نانازیت شیرین من امروز دو ماه از بهار گذشت و تو تو این روزا نگذاشتی من یه دل سیر بشینم همش آویزون منی قربونت برم ..... اینترنت و لپ تاپ هم تعطططططططططططططططططططیل بگو یه لحظه بذاری من با خیال راحت بشینم دقیقا عین همین الان که دستامو میکشی و یه بنده میگی مامانی مامانی مانی ... بذار یه شیشه شیر دیگه بهت بدم و برگردم الان ...
1 خرداد 1393

یه معذرت خواهی از طرف یه مامان گیج

دخترم شیرینترینمممممم منو ببخش خیلی وقته نیومدم برات آپ کنم کلا ایدی و یوزر از ذهنم پریده بود واقعا اعصابم خورد شد تا یه جایی یادداشتش کرده بودم پیداش کردم همه این روزایی که ننوشتم بهت مدیونمممممم ...
1 خرداد 1393

دختری با طعم پرتقال

دخملم دومین پاییز هم شروع شد هر وقت مهر ماه میشه یادم به این میفته که قرار بود دختر پاییزی من باشی و حالا دختر تیرماهی منی .....انگار گرمای وجودت میخواست مرا پایبندتر از همیشه کند عاشقتم مامانی....   امسال مامان مجبوره هر روزه بره سرکار و شما رو هرروز باید ببرم پیش مامان فرشته خیلی زحمتش میدیم ولی به هیچکس به اندازه اون اعتماد ندارم تا گلمو دستش بسپارم ایشالا بزرگ میشی واسش جبران میکنی خیلی دقیق تر بهتر و مهربونت از من ازت نگهداری میکنه عزیزمه ... اینجا هم یه روز صبح هست که شال و کلاه کردین واسه رفتن به خونه مامان فرشته.. دخترک بعد از یه حموم دلچسب تو آفتاب داغ پاییز .......وای موهاشووووو ...
4 آذر 1392

صحنه هایی به یاد ماندنی از هستی

هستی بعد از به هم ریختن تختش آماده حمله به خانه است     اینجا دقیقاااااا بخش کوچکی از زندگی منو با وروجکی مثل تو رو نشون میده این شکلات خوری بدبخت دیگه وجود خارجی نداره طی یک عملیات انتحاری توسط شما ریز ریز شد (درب آن موجود است )     اینم فوضولی از نوع داخل کابینتی البته هنوز محتویاتش رو دست نذاشتی خانوم    مگه کسی هم جرات داره به شما اعتراض کنه؟؟؟       ...
4 آذر 1392

دخمل من 16ماه و 14 روزشه

سلام دختر نازم عزیزم عسل مامان من خیلی شرمنده توام خیییییییییییییییییلی وقته آپ نشدیم ولی بهت قول میدم تا بشه زود زود بیام و برات بنویسم عزیزم تموم وقتم به مدرسه و خونه مامانی و گذروندن وقتم با تو میگذره... این روزای هستی خانوم پره از کنجکاوی و دلبری.... عزیز من دختر خوبم اینقدر شیرین و شیطون شدی که یک دقیقه هم نمیتونم ازت چشم بردارم همش درحال به هم ریختن کل خونه ای ... به همه وسایل خونه کار داری مهم نیست چی باشه تو باید بهش دست رسی پیدا کنی وگرنه اینقدررررررررر نق میزنی و دستتو به طرفش دراز میکنی که مجبور میشم بهت بدمش ... کارایی که بلدی اینا هستن: نشستن به صورت کاملا حرفه ای دست به مبل گ...
4 آذر 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پرنسس هستی می باشد